not as we
|
|
Not As We"
Reborn and shivering Spat out on new terrain
Unsure unconvincing This faint and shaky hour
Day one day one start over again Step one step one I'm barely making sense for now I'm faking it 'til I'm pseudo making it From scratch begin again but this time I as I And not as we
Gun shy and quivering Timid without a hand
Feign brave with steel intent Little and hardly here
Day one day one start o-over again Step one step one With not much making sense just yet I'm faking it til I'm pseudo making it From scratch begin again but this time I as I And not as we
Eyes wet toward Wide open frayed If God's taking bets I pray He wants to lose
Day one day one start over again Step one step one I'm barely making sense just yet I'm faking it til I'm pseudo making it From scratch begin again but this time I as I And not as we
این اهنگ این روزهای من ه..... اعتراف میکنم شکنجه دادن کسی که مدت ها شکنجه ات کرده بی نهایت آرامش بخشه. حتی اگه با مشاهده ی شکنجه شدنش اشک بریزی..... بعضی وقت ها مهربونی و درک کردن احمقانه است.وقتی بقیه به خاطر مهربونیت به خودشون اجازه میدن شکنجه ات کنن،مهربون نباش. پیوست:لطف کنین شعار ندین و از تجربیاتتون راجع به بخشش و سپردن طرف به دستان مهربان خداوند چیزی نگین.ممنون
پیوست دوم:این 2 تا جمله رو از پارس مدیک برداشتم.بی ارتباط با موضوع نیست.با تشکر ازدکتر ارنیکا و دکتر ازیتا
مانند شیشه شکستنم آسان بود.....ولی......دیگر به من دست نزن....زخمی ات خواهم کرد
حماقت یعنی داشتن صداقت با کسی که سیاست دارد....
نگار
نظرات شما عزیزان:
محترم 
ساعت11:10---17 مرداد 1392
خیلی جملات پایانی زیبا بود.gif) پاسخ:ممنون
ژیلا 
ساعت23:59---1 مرداد 1392
درود
این دوتا جمله رو باید طلا گرفت.به شدت با مواصع شما موافق می باشم.آری پاسخ:ممنون.لطف دارین
R&V 
ساعت0:55---30 تير 1392
سلام نگارجونم خوب بخون گلم با انرژی.gif) پاسخ:سلام عزیزم.حتما
مریم 
ساعت0:34---30 تير 1392
سلام، اولین جمله ای که به ذهنم رسید:دمت گرم
هر چند اگه من بودم کاتش میکردم (به معنای واقعی) پاسخ:کاملا موافقم
مونا 
ساعت21:39---28 تير 1392
ممنون از پاسخ گوییت نگار عزیزم
نگار عزیز مگه عاشق کسی نیست که بدیهای معشوقشو خوبی ببینه و بتونه ببخشش؟؟.gif)
چرا میگی معشوق جون عاشق رو بالا اورده و نمتونه ببخشه؟؟؟
مگه ببخشش باعث فراموشی نمیشه مگه گذشت خوب نیست پاسخ:عزیزم معشوق باید بخواد دیگه نه؟اگه معشوق پاشه بره با یکی دیگه و در عین حال عاشق بدبخت رو باهاش بازی کنه و بخوابوندش تو اب نمک فکر نمیکنی بخشش بی مفهومه؟
sabze 
ساعت12:27---28 تير 1392
سلام نگار جون من تازه با وبلاگت آشنا شدم توی این روز که هر ثانیه اش یه عمره(روز اعلام نتایج دستیاری)و فکر میکنم امسال با هم همسفر دوره 41 باشیم خیلی خوشحالم که بالاخره یه همدرد پیدا کردم خیلی دپرسم دعا کن بتونم این تجربه تلخو فراموش کنم.gif) پاسخ:سلام.امیدوارم امسال بتونی موفق باشی دوست عزیزم
loona 
ساعت2:24---28 تير 1392
سلام نگار جون
یکمی آرشیوتو خوندم
جالب بود برام
نمیدونستم که بعد از عمومی واسه آزمون دستیاری هم باید اینقد دردسر کشید !
ولی میدونی یه چیزی هست که من بهش اعتقاد دارم و اونم توانایی بالای کسایی هستش که وارد این شغل میشن ... مطمئنم که تو هم میتونی از پسش بر بیای و رزیدنت بشی
ببخشید از اظهار نظرم
از دید یه همکار آینده اینو گفتم .gif) پاسخ:سلام.ممنون.امیدوارم موفق باشی عزیزم
مونا 
ساعت21:08---27 تير 1392
نگار جونم
ممنون از پاسخ قبلیت
ولی یک سوال تو ذهنمه چرا بعضی عشاق نمتونن معشوقشونو ببخشن ؟! پاسخ:چون معشوق جونشونو بالا اورده و هرجوری که میتونسه اذیت کرده بعد ول کرده رفته دنبال کارش.حالا چرا باید بخشیدش؟
مونا 
ساعت21:30---26 تير 1392
نگار جون مگه شکنجه فقط مال عشق و عاشقیه؟
راستی عاشق چه وقت معشوقشو به قیامت وا میگذاره ؟ پاسخ:نه میتونه مربوط به خیلی چیزها باشه.
وقتی زورش بهش نرسه عزیزم
فاطمه 
ساعت20:40---26 تير 1392
من تا حالا نه تجربه ی عشقی داشتم نه کسی شکنجه ام داده نه کسیو شکنجه دادم...نظری ندارم من ...
بقوله شجریان:
نه بسته ام ب کس دل
نه بسته کس ب من دل
چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من پاسخ:خوش به حالت دوست عزیز.رهایی بزرگترین نعمته
|
چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:, |
|
|
|